کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

عشق عمومی

درخت با جنگل سخن می گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

و من با تو سخن می گویم

...

دست ات را به من بده

دست های تو با من آشناست

ای دیر یافته ! با تو سخن می گویم

به سان ابر که با توفان

به سان علف که با صحرا

به سان باران که با دریا

به سان پرنده که با بهار

به سان درخت که با جنگل سخن می گوید

...

زیرا که من

ریشه های تو را دریافته ام

زیرا که صدای من

با صدای تو آشناست .

 

                    احمد شاملو
نظرات 1 + ارسال نظر
میلاد چهارشنبه 20 تیر 1386 ساعت 07:34 ق.ظ

هنوز هم خوابم می آید.
به سان خرس در زمستان
به سان ابر در تابستان
به سان مار در نیمه شب بهار
به سان خرچنگ در میانه پاییز.

بابا دستمو ول کن بذار بخوابم دیگه!!

اصرار نکن !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد