کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

عشق

 

به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق ...

چون تشنه عشق روزی سیراب میشود ...

 

ویکتور هوگو

خود شناسی (۲)

در ادامه ی کلاس و آشنایی با اسطوره ها ٬ جلسه گذشته با هستیا آشنا شدم ٬ مظهر رضایت و آرامش . قبل از شرکت در این جلسه ٬ کتاب زندگی پس از مرگ را خوانده بودم . در طی کلاس به این مطلب اشاره شد که برای رسیدن به آرامش باید عشق ورزید به همه چیز و همه کس و در کتاب نیز دقیقا به همین نکته خیلی توجه شده بود که « دور از خود خواهی ها زندگی کنید و برای دیگران همچون برکتی باشید . باید زبان دنیای اختری را بیاموزیم و اما این زبان ٬ زبان عشق است ٬ زبان عشقی پاک و آرام . بهترین انسانها کسانی هستند که یاری می رسانند . »

امیدوارم در این راه قدم بردارم . راه عشق ورزیدن ...

مرگ وجود ندارد !

مرگ مانند غروب خورشید است . وقتی که خورشید در اینجا غروب می کند ٬ در جایی دیگر طلوع می کند . در واقع خورشید هیچ گاه غروب نمی کند . به همین ترتیب مرگ هم فقط یک توهم ظاهری ست . آنچه در این دنیا به عنوان مرگ تلقی می شود ٬ در دنیایی دیگر تولد است ٬ زیرا زندگی نهایتی ندارد .

عالم اختری ٬ دنیایی وسیع است . هر کس به تناسب شعور خود در عالم اختری در طبقه ای خاص قرار می گیرد . افراد خودخواه ٬ خشن ٬ بی رحم و بدخواه ٬ بعد از مرگ به طبقات پست تر و فشرده تر عالم اختری می روند که موجوداتی نظیر خودشان با همان خواسته ها و امیال در آنجا ساکن هستند . کسی که در زمین با عشق و شفقت زندگی کرده است ٬ بعد از مرگ به طبقات زیبا و درخشان عالم اختری می رود .

دوزخ نوعی قرنطینه روحی ست که برخی از روح ها باید در آنجا بمانند تا پالوده ٬ تطهیر و پاکی شوند . کسی که زندگی صحیحی را در پیش گرفته باشد ٬ این قرنطینه را نخواهد دید .

 

بخشهایی از کتاب زندگی پس از مرگ نوشته جی . پی . واسوانی