...
در دنیای امروز یگانه چیزی که ما را به شناخت کلیت انسانی مان رهنمون می شود در ادبیات نهفته است .
آن پیوند برادرانه که ادبیات میان انسانها برقرار می کند و ایشان را وامی دارد تا با هم گفتگو کنند و خاستگاه مشترک و هدف مشترک را به یاد ایشان می آورد ، از همه ی موانع ناپایدار فراتر می رود .
جامعه ای بی خبر از خواندن که از ادبیات بویی نبرده ، همچون جامعه ای از کر و لال ها دچار زبان پریشی است و به سبب زبان ناپخته و ابتدایی اش مشکلات عظیم در برقراری ارتباط خواهد داشت .
ما سخن گفتن درست ، پرمغز ، سنجیده و زیرکانه را از ادبیات و تنها از ادبیات خوب می آموزیم . هیچ یک از انواع علوم و هنرها نمی تواند در غنا بخشیدن به زبان مورد نیاز مردم جای ادبیات را بگیرد . درست گفتن ، و تسلط بر زبانی غنی و متنوع ، یافتن بیانی مناسب برای هر فکر و هر احساس که می خواهیم به دیگران منتقل کنیم ، بدین معناست که ما آمادگی بیشتری برای تفکر ، آموختن ، آموزش ، گفتگو و نیز خیالپردازی ، رویا پروری و حس کردن داریم . کلمات به گونه ای پنهانی در همه ی کنش های ما انعکاس می یابد .
ادبیات برای آنان که به آنچه دارند خرسندند ، برای آنان که از زندگی بدان گونه که هست راضی هستند ، چیزی ندارد که بگوید . ادبیات خوراک جانهای ناخرسند و عاصی است ، زبان رسای ناسازگاران و پناهگاه کسانی است که به آنچه دارند خرسند نیستند .
...
بخشهایی از کتاب چرا ادبیات ، نوشته : ماریو بارگاس یوسا ، ترجمه : عبدالله کوثری
فوق العاده بود.استفاده کردیم.
ممنون . لطف داری .