کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

مرگ وجود ندارد !

مرگ مانند غروب خورشید است . وقتی که خورشید در اینجا غروب می کند ٬ در جایی دیگر طلوع می کند . در واقع خورشید هیچ گاه غروب نمی کند . به همین ترتیب مرگ هم فقط یک توهم ظاهری ست . آنچه در این دنیا به عنوان مرگ تلقی می شود ٬ در دنیایی دیگر تولد است ٬ زیرا زندگی نهایتی ندارد .

عالم اختری ٬ دنیایی وسیع است . هر کس به تناسب شعور خود در عالم اختری در طبقه ای خاص قرار می گیرد . افراد خودخواه ٬ خشن ٬ بی رحم و بدخواه ٬ بعد از مرگ به طبقات پست تر و فشرده تر عالم اختری می روند که موجوداتی نظیر خودشان با همان خواسته ها و امیال در آنجا ساکن هستند . کسی که در زمین با عشق و شفقت زندگی کرده است ٬ بعد از مرگ به طبقات زیبا و درخشان عالم اختری می رود .

دوزخ نوعی قرنطینه روحی ست که برخی از روح ها باید در آنجا بمانند تا پالوده ٬ تطهیر و پاکی شوند . کسی که زندگی صحیحی را در پیش گرفته باشد ٬ این قرنطینه را نخواهد دید .

 

بخشهایی از کتاب زندگی پس از مرگ نوشته جی . پی . واسوانی

 

نظرات 2 + ارسال نظر
میلاد یکشنبه 14 مرداد 1386 ساعت 05:56 ب.ظ

درسته که نوشته تولید خودت نیست ولی اشاعه آن و معرفی این نوع نگرش که محصول خودته!
بخاطر محصولات ارزشمندی که توزیع می کنی به تو افتخار می کنم.

سلام

ممنون.

زهره یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 01:28 ب.ظ

سلام
واقعاْ جالبه .

سلام خانمی
به نظر من هم نگاهی زیبا و متفاوت به زندگیست.
من هم از این تعبیر خیلی لذت بردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد