کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

... 

شما٬ ای قله‌های سرکش خاموش٬ 

که پیشانی به تندرهای سهم‌انگیز می‌سایید٬ 

که بر ایوان شب دارید چشم‌انداز رویایی٬ 

که سیمین پایه‌های روز زرین را به شانه می‌کوبید٬ 

که ابر آتشین را در پناه خویش می‌گیرید؛ 

 

غرور و سربلندی هم شما را باد! 

امیدم را برافرازی٬ 

چو پرچم‌ها که از باد سحرگاهان به سر دارید. 

غرورم را نگه دارید٬ 

به سان آن پلنگانی که در کوه و کمر دارید. 

 

زمین خاموش بود و آسمان خاموش... 

 

(بخشی از منظومه آرش کمانگیر)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد