کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

از کتاب اسرار توحید

شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب می‌رود.»  

گفت: «سهل است٬ بزغی(وزغ) و صعوه‌ای(سینه سرخ) نیز برود.»  

گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌شود.»  

شیخ گفت: «شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می‌شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد٬ آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و بخورد و در میان بازار در میان خلق ستد و داد کند و با خلق بیامیزد و یک لحظه به دل٬ از خدای غافل نباشد.» 

 

از شیخ ما سوال کردند که: «از خلق به حق چند راه است؟» 

 به یک روایت گفت: «هزار راه بیش است» و به روایتی دیگر گفت: «به عدد هر ذرّه‌ای از موجودات را راهی است به حق٬ اما هیچ راه نیست نزدیک‌تر و سبک‌تر از آنکه راحتی به دل مسلمانی رسانی و ما بدین راه رفتیم و این اختیار کرده‌ایم٬ و همه را بدان وصیت می‌کنیم.» 

 

درویشی از شیخ ما سوال کرد که: «ای شیخ؛ او را کجا جوییم؟»  

شیخ ما گفت: «کجایش جستی که نیافتی؟ اگر قدمی به صدق در راه طلب نهی در هر چه نگری او را بینی.»  

 

شیخ ما را در نیشابور سوال کردند که: «ای شیخ؛ هیچ نشانی هست که بنده در دنیا بداند که خداوند از وی راضی هست یا نه؟» 

شیخ ما گفت: «هیچ بباید نگریست تا بدان صفت٬ که حق ‌ـ سبحانه‌ و تعالی‌ ـ بنده را می‌دارد٬ او از خداوند بدان راضی است؟ بباید دانست که خداوند نیز از وی راضی است و اگر راضی نیست بباید دانست که خداوند نیز از وی راضی نیست.» 

 

کتاب اسرار توحید در قرن ششم درباره‌ی ابوسعید ابی‌الخیر به قلم نوه‌ی ایشان نوشته‌شده‌است.

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 11 شهریور 1388 ساعت 11:19 ب.ظ http://talkhine.blogsky.com/

در مورد تعداد راه ها فکر می کنم همون تیکه ای باشه که تو فیلم مارمولک گفت.به هر حال خیلی قشنگ بود.

شاید همینطور باشه.
متشکرم
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد