کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

کوچه پس کوچه های تنهایی

خدایا! چگونه زیستن را تو بمن بیاموز٬ چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

 امروز فیلم ایثار تارکوفسکی رو دیدم. در حقیقت این فیلم آخرین ساخته این فیلمساز بوده٬ من که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم (البته باید اشاره کنم که زیبایی فیلم یکطرف و توضیحات ضمن فیلم٬ که مهربان همسر می‌گفت یکطرف). خلاصه کلی در این دنیای مجازی چرخ زدم و مطالب جالبی درباره فیلمساز خوندم. در این سایت هم جملات زیبایی بود. من بعضی جملات رو عیناً تکرار کردم ولی اگر علاقه‌مند بودید به منبع اصلی مراجعه کنید.

 http://www.kargah-naghd.com/index.php 

 

درست مانند پیکرسازی که تکه‌ای مرمر برمی‌دارد٬ و آگاه از سیمایه‌های کارتمام شده خود در ذهن خویش٬ آنچه را که بخشی از طرح آن کار نیست دور می‌ریزد٬ فیلمساز نیز از یک «تکه زمان»٬ تشکیل یافته از مجموعه عظیمی از واقعیتهای زندگی٬ آنچه را نیاز ندارد کنده و حذف می‌کند...!  

 

بر انگشتر حضرت سلیمان حک شده‌است؛ همه چیز بگذرد! برعکس من می‌خواهم توجه‌ام را به این نکته جلب کنم که چگونه زمان در کاربرد اخلاقی‌اش در واقع بازمی‌گردد. زمان نمی‌تواند بدون گذاشتن ردپایی محو شود. مقوله‌ای ذهنی و معنوی‌ست. 

 

فکر می‌کنم آنچه را هرکس بخاطرش به سینما می‌رود زمان است: برای زمان از دست رفته یا طی شده٬ یا زمانی که هنوز ندارد. او به آنجا می‌رود برای تجربه زندگی... زیرا سینما نه تنها {زندگی} را افزایش می‌دهد٬ بلکه طولانی‌ترش می‌کند. بطور قابل توجهی طولانی‌تر...  

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 19 شهریور 1388 ساعت 03:19 ب.ظ http://talkhine.blogsky.com/

سلام.توضیحات قشنگی بود ولی چون فیلم رو ندیدم همش رو درک نکردم.فکر کنم باید ببینمش.

سلام
فکر می کنم بد نباشه فیلم رو ببینین.
مثل یک تابلو‌ی نقاشی زیباست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد