-
عشق ٬ شور و شوق
یکشنبه 30 اردیبهشت 1386 10:26
وقتی عاشق هستیم ٬ وقتی در اعماق روحمان به چیزی ایمان داریم ٬ خود را از همه دنیا قوی تر احساس می کنیم و آرامشی به ما دست می دهد که از اطمینان به هدفمان و عشقمان حاصل می شود و اینکه هیچ چیز نمی تواند آن ایمان را از ما بگیرد . این قدرت شگفت موجب می شود که همیشه بموقع تصمیمات درست بگیریم و وقتی به هدف می رسیم از اقتدار...
-
سفر
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1386 08:40
- وقتی سفر می کنی ٬ یک تجربه عملی تولد دوباره داری . با شرایطی کاملا جدید روبرو می شوی ٬ روزها آهسته می گذرد و اکثر اوقات زبان مردم را نمی فهمی . در این شرایط اهمیت بیشتری برای آنچه در اطرافت می گذرد قائل می شوی ٬ چون ادامه حیات تو بستگی به انها دارد . و هر لطفی که خداوند در حقت می کند شادمانی بسیاری برایت می آورد ٬...
-
رؤیا
سهشنبه 25 اردیبهشت 1386 11:17
زندگی ماجرایی بزرگ است . انسان هرگز از رؤیا هایش دست برنمی دارد . رؤیا ها غذای روح هستند ٬ همان طور که خوردنیها غذای جسمند . اغلب در مسیر زندگی احساس می کنیم که از رؤیا هایمان سرخورده ایم و امیالمان با حرمان مواجه شده است ٬ ولی باز هم باید به داشتن رؤیا ادامه دهیم ٬ اگر نه روح ما می میرد و عشق نمی تواند در آن جریان...
-
هفت قانون معنوی موفقیت
پنجشنبه 23 فروردین 1386 09:41
. قانون توانایی مطلق منشاء همه آفرینش ٬ آگاهی مطلق است ... توانایی مطلق که جویای آن است که از نامتجلی به تجلی درآید . و هر گاه دریابیم که ضمیر راستین ما یکی از تواناییهای مطلق است ٬ به قدرتی می پیوندیم که همه چیز این عالم را متجلی می سازد . .ق انون بخشایش کائنات از طریق مبادله پویا عمل می کند ... داد و ستد ٬ جنبه های...
-
داستان دوست من
دوشنبه 20 فروردین 1386 09:09
درک حقیقت و قضاوت بر نظام زندگی کاری است که هر کس باید برای خود بکند . چیزی نیست که در کتاب ها نوشته باشند . او فکر کرد شاید لازم باشد از راه هشدار به رفیقش اشاره ای بکند اما نیازی نمی دید که کمک کند تا مردم بهتر یا هوشیارتر شوند . افسوس می خورد . می دانست که وقتی کسی به نیکبختی و فضایل خود می بالد و خودستایی می کند...
-
طریقت
سهشنبه 14 فروردین 1386 10:18
تائو به چاه می ماند ؛ می توان از آن استفاده کرد ولی هرگز تمام نمی شود . همانند خلأ بی پایان است ؛ پر از امکانات بی شمار . نهان است و همیشه حاضر . . . نزدیک به زمین زندگی کنید . همیشه ساده بیاندیشید . در مشاجرات ٬ عادل و بخشنده باشید . در حکومت ٬ سعی در فرمانروایی و تسلط نداشته باشید . در کار ٬ آن چیزی را انجام دهید که...
-
بزرگی و شأن حقیقی
سهشنبه 7 فروردین 1386 16:09
بزرگی و شأن انسان در بزرگی و شأن رؤیاهایش ٬ در عظمت عشقش ٬ در والایی ارزشهایش ٬ و در شادی و سرور تقسیم شده اش نهفته است . بزرگی و شأن انسان در بزرگی وشأن افکارش ٬ در ارزش تجسم یافته اش ٬ در چشمه هایی که روحش از آنها سیراب می گردد ٬ و در بینشی که بدان دست یافته ٬ نهفته است . بزرگی و شأن انسان در بزرگی و شأن حقیقتی که...
-
بخشهایی از کتاب سوءظن
دوشنبه 28 اسفند 1385 10:57
. سوءظن چیز وحشتناکی است و حاصل وسوسه های شیطانی . هیچ چیز اندازه ی سوءظن آدم را خراب نمی کند . . شاید فکری که داریم خطا باشد ٬ ولی نباید از فکر کردن واهمه داشته باشیم . اگر افکارمان را با وجدانمان در میان بگذاریم ٬ آن وقت می توانیم بررسی شان کنیم . اگر درست نبودند ٬ فراموششان می کنیم . . در دنیای ما ٬ تفکر و حقیقت دو...
-
قایقی باید ساخت !
پنجشنبه 24 اسفند 1385 11:20
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچکس نیست که در بیشه ی عشق قهرمانان را بیدار کند . همچنان خواهم راند همچنان خواهم راند : <دور باید شد ٬ دور . > مرد آن شهر اساطیر نداشت زن آن شهر به سرشاری یک خوشه ی انگور نبود دور باید شد ٬ دور . شب سرودش را خواند ٬ نوبت پنجره هاست ....
-
برندگان و بازندگان
یکشنبه 20 اسفند 1385 16:36
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار کند ٬ و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید ؛ بازنده آن جا که نباید ٬ سازش می کند ٬ و به خاطر چیزی که ارزش ندارد . مبارزه می کند . * * * برنده گوش می دهد ؛ بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ٬ برای حرف زدن است . * * * برنده گامهای متعادلی بر می دارد ؛ بازنده دو نوع سرعت دارد ؛ یا خیلی تند...
-
بخشی از کتاب جوناتان مرغ دریایی
سهشنبه 8 اسفند 1385 09:54
- آهنگ ما از زندگی کمال یافتن و آن را بر همه چیز برتر دانستن است . بهشت در زمان و مکان نیست ، بهشت کمال یافتن است . - شگفتا آنان که از ترس دشواری سفر ، کمال یافتن را خوار می شمارند ، به هیچ جا نمی رسند . اما آنانی که دشواری سفر را به امید کمال یافتن نادیده می انگارند ، در دمی به همه جا می رسند . - آنگاه که بدانی چه می...
-
آبی ٬ خاکستری ٬ سیاه
چهارشنبه 2 اسفند 1385 12:03
در شبان غم تنهایی خویش ، عابد چشم سخنگوی توام . من در این تاریکی ، من در این تیره شب جانفرسا، زائر ظلمت گیسوی توام . گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من ، گیسوان تو شب بی پایان . جنگل عطر آلود . شکن گیسوی تو ، موج دریای خیال . کاش با زورق اندیشه شبی ، از شط گیسوی مواج تو ، من بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم . کاش بر...
-
نقاب و نماز
سهشنبه 1 اسفند 1385 10:43
ز لا به لای ستونها سپیده برمی خاست و من در آینه خود را نگاه می کردم ؛ بسان تکه مقوای آبدیده ی زرد نقاب صورتم از رنگ و خط تهی شده بود سرم چو حبه ی انگور زیر پا مانده به سطح صاف بدل گشته بود وحجم نداشت و در دو گوشه ی آن صورت مقوایی دو چشم بود که از پشت مردمکهایش زلال منجمد آسمان هویدا بود . ز پشت شیشه افق را نگاه می...
-
شبانه
جمعه 27 بهمن 1385 10:43
مرا تو بی سببی نیستی . به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل ؟ ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب از دریچه ی تاریک ؟ کلام از نگاه تو شکل می بندد . خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی ! پس پشت مردمکانت فریاد کدام زندانی ست که آزادی را به لبان برآماسیده گل سرخی پرتاب می کند ؟ _ ور نه این ستاره بازی حاشا چیزی بدهکار آفتاب...
-
آواز نگاه
چهارشنبه 25 بهمن 1385 14:18
می شنوم ٬ می شنوم ٬ آشناست موسیقی چشم تو در گوش من . موج نگاه تو هماواز ناز ریخت چو مهتاب در آغوش من . می شنوم ٬ در نگه گرم توست گمشده گلبانگ بهشت امید . این همه گشتم من و ٬ دلخواه من در نگه گرم تو می آرمید . زمزمه ی شعر نگاه تو را می شنوم . با دل و جان آشناست . اشک زلال غزل حافظ است . نغمه ی مرغان بهشتی نواست . می...
-
مرجان
سهشنبه 24 بهمن 1385 16:19
سنگی است زیرآب در گود شبگرفته ی دریای نیلگون . تنها نشسته در تک آن گور سهمناک ، خاموش مانده در دل آن سردی و سکون . او با سکوت خویش از یادرفته ای است در آن دخمه ی سیاه . هرگز بر او نتافته خورشید نیمروز ، هرگز بر او نتافته مهتاب شامگاه . بسیار شب که ناله برآورد و کس نبود کان ناله بشنود . بسیارشب که اشک برافشاند و یاوه...
-
سکوت سرشار از ناگفته هاست (۲)
دوشنبه 23 بهمن 1385 13:55
می خواهم آب شوم در گستره ی افق آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می شود می خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم . حس می کنم و می دانم دست می سایم و می ترسم باور می کنم و امیدوارم که هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد می خواهم آب شوم در گستره ی افق آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می شود . چند بار امید بستی...
-
سکوت سرشار از ناگفته هاست (۱)
یکشنبه 22 بهمن 1385 09:30
دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند ، رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد ، و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند . سکوت سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده اعتراف به عشقهای نهان وشگفتی های بر زبان نیامده . در این سکوت حقیقت ما نهفته است حقیقت تو و من برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و...
-
رفیق اعلا
شنبه 14 بهمن 1385 11:26
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خود خدا بود . - نور حقیقت در نهاد آن نهفته است و نه در وجود کسی که آن را بر زبان می آورد . - آدم برای شناخت خویشتن نیازمند چیزی بیش از نام بود.باید از خود بی خود می شد و به "خواب گرانی " فرو می رفت و در پی آن پاره ای از تنش کنده می شد و از آن زنی برایش خلق می گردید که آخرین...
-
شمس تبریزی
جمعه 13 بهمن 1385 18:59
کجایید ای شهیـــــدان خــدایــــی بــلاجویــان دشــت کربـلایـــی کجایید ای سبــک روحــان عاشـق پرنـده تر ز مــــرغان هــوایی کجایید ای شـــــــهان آسـمانــــی بدانستــه فلک را در گشایی کجایید ای ز جـــان و جـــا رهیــده کسی مرعقل را گوید کجایی کجایید ای در زنـــدان شکستـــــه بداده وامـــداران را رهــایــی کجایید ای...
-
حقیقتی در همسایگی
یکشنبه 8 بهمن 1385 16:47
بسیاری چنین اند مسافری بی قرار ٬ از شاخه ای به شاخه ای دیگر همواره به جستجوی بخت اما به هر مخاطره ای ٬باز خویشتن را می یابند بیشتر سر گشته و کمتر بخت یار . تا آن روز که دریابند چیزی را که می جسته اند پیوسته با درون خویش نهان داشته اند و آن چه شادمانشان می کند تقسیم نان جان است به سفره ی دوستی و با آن که بیشتر از همه...
-
تیاله
یکشنبه 8 بهمن 1385 16:27
به راستی که بار نیاز سنگین است . مردمان از خود اندیشه ای ندارند و به هر سو که بکشانی کشانده می شوند . تنها باید بدانی که از آدمیانی که از پله بالا می روند نمی ترسم زیرا همین بالا رفتنشان موجب جدایی از دیگران است . زمانی که آدمیان همدست شوند دیگر از اهریمن کاری برنمی آید . کارخردی دارم با نیازهای کم ٬ از این رو به دروغ...
-
انتظار
چهارشنبه 4 بهمن 1385 12:16
باد در تشویش شیشه ها تاریک و پر رویا پرده می لرزد می گریزد قامتی زیر برش هایش شمع گردن می کشد در سایه ها مایوس - هیچ کس ٬ افسوس شیشه ها خاموش و بی رویا باد در غوغا.
-
میعاد
چهارشنبه 4 بهمن 1385 12:12
در فراسوی مرزهای تن ات تو را دوست می دارم . آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده روشنی و شراب را آسمان بلند و کمان گشاده ی پل پرنده ها و قوس وقزح را به من بده و راه آخرین را در پرده ئی که می زنی مکرر کن . در فراسوی مرزهای تن ام تو را دوست می دارم . در آن دوردست بعید که رسالت اندام ها پایان می پذیرد و شعله و شور تپش...